معمارکده2012
بزرگترین وبلاک تخصصی معماری
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت


مسجد کبود تبریز

آذری، سبکی در معماری اسلامی ایران منسوب به آذربایجان، مشهور به سبک مغول یا ایرانی ـ مغول و مقارن با دوره حکومت ایلخانان بر ایران (۶۵۴-۷۳۶ق/۱۲۵۶-۱۳۳۶م) است. پژوهشگران تاریخ هنر و معماری، غالباً دوران ۱۴۰۰ ساله هنر و معماری ایران بعد از اسلام را به سلسله‎های مهم حکومتی نسبت داده و جز تنی چند از اینان چون زکی محمد حسن و ارنست کونل غالباً بی‎هیچ توضیحی از به کار بردن واژه سبک، که اصطلاحی است فنی، تن زده‎اند. تنها ویلبر در تعلیل این نکته نوشته: چون فرمانروایان این روزگاران فقط پشتیبان و فراهم‎کننده زمینه پیشرفت معماری بودند نه آفریننده آن، به جای به کار بردن واژه سبک، از عنوان سیاسی استفاده می‎شود.




گرچه او خود در جای جای کتابش تعبیرات سبک مغول، سبک ایلخانی و گاه سبک معماری دوره ایلخانی را به کار برده است. در میان این پژوهشگران محمدکریم پیرنیا، نخستین ‎بار در ۱۳۴۷ش در مقاله سبک ‎شناسی معماری ایران آگاهانه واژه سبک را به کار برده و به منظور به دست آوردن نامهایی منطقی و مناسب برای چند بنا که به یک سبک ساخته شده ولی نامهای مغولی، تیموری، قراقویونلو و نظایر آن گرفته، اصطلاحاتی نو در پژوهش تاریخ معماری ایران بعد از اسلام عرضه کرده است. وی به پیروی از سبک ‎شناسی شعر فارسی، سبکهای معماری را به زادگاههای آنها نسبت داده و نامهای خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی را در معماری پیشنهاد کرده است.


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:سبک ایرانی,سبک های جهان,سبک معماری,سبک آذری , توسط هادی(ماهان)پورآخوند



درباره معماری ایرانی و به ویژه معماری ایرانی دوره صفویه، آن گونه که در محافل علمی موسوم است و آن گونه که اروپاییان دانش و بینش ایرانیان را به خواندن نوشتارهای خودشان در زمینه معماری تشویق می‌کنند، هیچ سخن پرقدرتی شنیده نشده است.آنچه در تدوین فضای معماری ایرانی، شکل دادن و مجهز کردن محور اصلی آمد و شد‌ها و توقف‌هاست، در دوران صفویه بار بصری بیشتری دارد. در این دوره شهرسازی ایران به استقبال قرینه‌سازی می‌رود. کاربرد این شگرد در پیشینه‌های معماری ایرانی نزدیکی‌های زیادی دارد که با اندازه‌هایی که در بلندا افزایش داده می‌شوند، معماری‌های دارای کاربرد اجتماعی دوران صفویه را همانند وسیله ارتباط جمعی _ از راه بصری را متمایز می‌کند.



آنچه در تدوین فضای معماری ایرانی در نقش نمادین دادن به بناها دارای کاربری همگانی خلاصه می‌شود، به دست معمارانی که از توان چشمگیر صفویان در آبادانی و تولید فضای ساخته شده بهره می‌بردند رشد زیادی کرد. نقش‌های برخوردار از فروتنی و دارای بار معنوی و نمادین، پیش از صفویه تنها در نقاطی خاص از بناها به چشم می‌آمدند. در دوران شکوفایی صفویان، دارای وظیفه‌ای تازه شدند تا آن جا تعمیم پیدا کردند و با شالوده کالبد بناها به گونه‌ای ترکیب شدند. 


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:سبک اصفهانی,سبک ایرانی,سبک های جهان,سبک معماری,, توسط هادی(ماهان)پورآخوند

از پانزدهم آوريل تا پانزدهم مه سال 1874، گروهي از نقاشان جوان و مستقل فرانسوي: مونه (1)، رنوار (2)، پيسارو (3) ، سيسلي (4) ، سزان (5)، دگا (6) ، گيومن (7) ، برت موريزو (8) ، كه يك انجمن بي نام تشكيل داده بودند، در محلي سواي سالن رسمي، يعني در استوديوي عكاسي نادار Nadar نمايشگاهي برپا داشتند. نمايشگاه غوغايي به پا كرد و روزنامه نگاري به نام لوروا Leroy پس از مشاهده ي تابلويي از مونه به نام «تأثير، طلوع آفتاب» در مجله اي به طعنه نمايش دهندگان را تأثير گرايان امپرسيونيست خواند. اين نام كه توسط خود نقاشان پذيرفته گشت، بسيار متداول گشت و در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفت. اما، معناي اين اصطلاح در ابهام باقي ماند.

امپرسيونيسم نظري منتقدان، جايگزين امپرسيونيسم خودروي ِ نقاشان شد و اين انديشه ي زنده به اصولي ثابت مبدل گشت. سپس واكنش هاي پي در پي بر عليه امپرسيونيسم سريعاً حدود و قلمروي آن را تثبيت كرد و مجال گسترش را از آن گرفت. بنابراين بازستاندن اقليم واقعي آن و تشخيص حدود و حيطه ي اين نهضت كه بدعتي در ديد و حساسيت نوين پديد آورد، بسيار مشكل است. امپرسيونيسم هنرمندان نامتشابه بسياري را متحد كرد. هر يك از آنها آزادانه و بنابر نبوغ خويش، خود را از اصول متشكله ي امپرسيونيسم انباشتند و كمال بخشيدند.
نئوامپرسيونيسم:
نام نهضتي است كه اعضاي آن را سورا (1) ، سينياك (2) و گروهي از نقاشاني تشكيل مي دهند كه اصول مطرح شده از طرف آن دو را پذيرفته اند. اين اصول عبارتند از مطالعه ي علمي رنگ و تفكيك سيستماتيك «مايه رنگ» كه پيش از آنها اين كار به وسيله ي نئوامپرسيونيست ها به شكلي غريزي انجام مي شد



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:امپرسيونيسم,سبک معماری, توسط هادی(ماهان)پورآخوند

● سده چهارم دوره هلنی

گونه گونی، پیچیدگی و پیشرفتگی چشمگیر فرهنگ هلنی، به یک شیوه معماری با مقیاسی بزرگ و تنوعی پردامنه – به مراتب فراتر از آنچه کشور- شهر کلاسیک می توانست بطلبد – نیازمند بود. فعالیتهای ساختمانی از مراکز قدیمی واقع در سرزمین اصلی یونان به شهرهای پررونق پادشاهان هلنی در آسیای صغیر که مرکزیت بیشتری برای دنیای هلنی داشتند انتقال یافت. مقیاس بزرگ و گسترش استادانه فضای درونی بناها – که این یکی از مختصات معماری هلنی بود – در معبد آپولون در دیدوما (دیدومایون (نزدیک میلتوس، شهر یونیک کهن بر ساحل غربی آسیای صغیر نشان داده شده است.
این معبد یونیک دور ستونی بر روی پایه ای هفت پله ای در ارتفاع تقریباً چهار متری سطح مقصوره آن که
عمداً بی سقف و رو به آسمان بازمانده بود ساخته شده است. عرض این معبد، پنجاه و یک متر، طولش ۱۰۸ ۱۹ متر است .تالار گود و پر از ستون آن مقدم بر یک اتاقِ کفش کَن ۲/ متر و ارتفاع ستونهای دور تا دورش ۱ساخته شده است که از آنجا پلکان بزرگی به عرض پانزده متر به سوی حیاط رو باز معبد، سرازیر می شود و راه دسترسی بسیار شکوهمندی برای زیارتگاه کوچک دارای ستون بندی خلفی که محل نگهداری از پیکره پرستشی بود و پیهایش را می توان در این تصویر دید، فراهم می آورد.
این طراحی پیچیده فضای درونی تالارهای بزرگ، مستقیماً به شیوه رومی پس از خود می انجامد و گسست چشمگیر و شدیدی از معماری کلاسیک یونان به شمار می رود که بر نمای بیرونی ساختمان تقریباً به عنوان یک تندیس تأکید به شمار می رود که بر نمای بیرونی ساختمان تقریباً به عنوان یک تندیس تأکید می کرد و درون آن را تقریباً ساده رها می کرد .



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:سبک معماری, معماری یونان در دوره هلنی, توسط هادی(ماهان)پورآخوند

● شیوه هندسی و دوره کهن

گذشته از معماری معاصر، معماری یونانی برای ما غربیها از هر معماری دیگری آشناتر است. «احیای» این معماری به دست مهندسان معمار اروپایی در اواخر سده هجدهم باعث انتشار پردامنه سبک یونانی شد و مخصوصاً در بناهای رسمی – دادگستریها، بانکها، تالارهای شهر، مجالس قانونگذاری – که با توجه به تأثیرگذاری پرابهت شان طراحی می شدند، از معماری دوره کلاسیک که اساساً از معماری یونان ملهم بود، تقلید می شد.
با آنکه خانه های یونانیان باستان از هرگونه زیورهای خودنمایانه عاری بود، یونانیان پادشاهی درخور خانه های شاهانه نداشتند و مراسم مذهبی خویش را در فضای باز اجرا می کردند، معمارانی کوشا و خستگی ناپذیر بودند. ساختمانهای بسیار مهم ایشان نیز در آغاز به شکل زیارتگاههای ساده برای نگهداری از تندیسهای خدایانشان ساخته می شدند. هر روز به ساختن این ساختمانها توجه بیشتری معطوف می شد تا آنکه به احتمال قوی تصمیم گرفتند صفات هر خدا را در خود ساختمانها یا زیارتگاهها مجسم گردانند.
پیکرتراشی نقش خود را در این تحول ایفا کرد، بدین معنی که تا اندازه ای در تزیین ساختمانها، تا اندازه ای در بازگویی بخشی از صفات خدایی که نمادش درون معبد گذاشته می شد و تا اندازه ای نیز به عنوان یک پیشکش نذری مورد استفاده قرار می گرفت. اما یونانیان، خود ساختمان را نیز گونه ای پیکره می پنداشتند که شکلی انتزاعی دارد و از نیروی پیکره برای مجسم ساختن صفات انسانی برخوردار است. اهمیت نافذ معبد پیکره دار و نقش الهام بخش آن در زندگی همگانی را با برگزیدن نقطه ای مرتفع – غالباً بر فراز تپه ای مشرف یا مسلط به شهر (آکرو پولیس) – برای ساختمانش، مورد تأکید قرار می دادند.


 



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:سبک معماری, هنر یونان, توسط هادی(ماهان)پورآخوند
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :